اعجاز علمی قران
اشاره:
منظور از اعجاز علمی قرآن، طرح و تشریح فرمول های علوم طبیعی كه براساس تجربه به دست می آید، نیست؛ چرا كه قرآن كتاب هدایت است و اشاره و توجه دادن بشر به اسرار طبیعت، حكایت از آن دارد كه گوینده این سخنان آگاه به همه ی اسرار جهان است. پس منظور از اعجاز علمی در برداشتن علوم و اسرار طبیعت است؛ همچنان كه خداوند می فرماید: قُلْ أنْزَلَهُ الّذی یَعْلَمُ السِّرّ فِی السّماواتِ وَ اْلأرْضِ إِنّهُ كانَ غَفُورًا رَّحیمً؛ «بگو: "آن را كسی نازل ساخته است كه رازِ نهان ها را در آسمان ها و زمین می داند، و هموست كه همواره آمرزنده ی مهربان است".».
یادآوری این نكته نیز لازم است كه باید علم را در استخدام قرآن و فهم آیات آن قرار دهیم و پیش از آن كه بیگانگان یك پدیده علمی را كشف كنند، مسلمانان با الهام گرفتن از قرآن به آن پدیده برسند. در قسمت نخست نوشتار یادكردی از اعجاز قرآن و وجوه آن داشتیم. مقصود را با بیان اشارات علمی قرآن ادامه می دهیم:
نمونه هایی از اشارات علمی قرآن
در قرآن اشارات علمی بسیار به كار گرفته شده كه برخی از آن ها از دیرزمان و برخی نیز در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیاری دیگر را گذشت زمان آشكار سازد. اشاره به نمونه هایی از آن گویای اصل مطلب است.
الف. قرآن و جاذبه عمومى؛ برخی آیات اشاره شده به جاذبه زمین عبارت است از:
اللّهُ الّذی رَفَعَ السّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها...؛ «خدا [همان كسی است كه آسمان ها را بدون ستون هایی كه آن ها را ببینید، برافراشت،...».
خَلَقَ السّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها... ؛ «آسمان ها را بی هیچ ستونی كه آن را ببینید، خلق كرد...».
إنّ اللّهَ یُمْسِكُ السّماواتِ وَ اْلأرْضَ أنْ تَزُولا...؛ «همانا خدا آسمان ها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند...».
... وَ یُمْسِكُ السّماءَ أنْ تَقَعَ عَلَی اْلأرْضِ إِلاّ بِإِذْنِهِ... ؛ «... و آسمان را نگاه می دارد تا [مباد بر زمین فرو افتد...».
علامه طباطباییره در تفسیر آیه اول می فرماید: «غرض از این آیه یاد دادن دلیل ربوبیت پروردگار متعال است، و این كه او واحد است و شریك ندارد. آسمان ها بدون آن كه پایه بر آن تكیه داشته باشد و شما با چشمتان ببینید؛ همچنان مرفوع و بلند است، و در آن نظامی جریان دارد، شمس و قمری دارد كه تا زمانی معین در آن می چرخند ... آسمان بر بالای زمین بدون ستونی محسوس كه انسان اعتماد آن را بر آن احساس كند ایستاده ... پس این كه فرمود: الّذی رَفَعَ السّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها... معنایش این می شود كه خداوند آسمان را از زمین جدا كرد و میان آن دو فاصله ای گذاشت، فاصله ای كه باعث شد آسمان مسلط بر زمین شود و اشعه ی خود را بر زمین بتاباند و باران و صاعقه ی خود را به زمین بفرستد، و همچنین آثار دیگر... البته این ایستادن از طریق اسبابی است كه مختص به همان زمین و آسمان است، و تازه اگر آسمان ها به وسیله پایه هم ایستاده بودند، باز بی نیاز از احتیاج به خدای تعالی و به قدرت و اراده او نبودند ... و لكن انسان ـ در عین این كه قانون علیت كلی را می بیند و معتقد است كه هر حادثه ای محتاج به علتی است كه آن را ایجاد كند، و در فطرتش جست وجوی از علل حوادث و امور ممكنه نهفته شده ـ وقتی بعضی از حوادث را مقرون به علت می بیند، و این دیدنش چند بار در برابر حواسش تكرار می شود، خود به خود قانع می گردد، و دیگر از دیدن آن تعجب نمی كند و درصدد جست و جوی از علت آن بر نمی آید».
یكی از یاران امام رضع به نام حسین بن خالد درباره ی قول خداوند كه فرمود: وَ السّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ؛ «سوگند به آسمان مشبّك» سؤال كرد، یعنی چه؟ آن حضرت فرمود: این آسمان راه هایی به سوی زمین دارد، راوی عرض كرد: چگونه آسمان راه ارتباطی با زمین دارد؛ و حال آن كه خداوند می فرماید: «آسمان ها بی ستون است؟!».
امام رضع فرمود: «سبحان الله، ألیس الله یقول بغیر عمد ترونها؟ قلت بلى، فقال ثم عمد لكن لاترونها؛ عجیب است، آیا خداوند نمی فرماید: بدون ستونی كه قابل مشاهده باشد، عرض كردم: آرى، امام فرمود: پس ستون هایی هست، لكن شما نمی بینید».
آیا توجیه و تفسیری برای این سخن، غیر از ستونی كه ما امروز نام آن را توازن قوه «جاذبه و دافعه» می نامیم، وجود دارد؟! تفسیر مجمع البیان این آیه را از جمله معجزات جاودانی و علمی قرآن كریم می داند كه اشاره به نیروی جاذبه داشته و سراسر كاینات را به یكدیگر ربط می دهد و همچون ستونی استوار و محكم، كرات عظیم آسمانی را در مدارهای مخصوص، حفظ می كند. هر یك از كرات آسمانی در مدار و جایگاه خود معلق و ثابت هستند، هر چند مجموعه ها و منظومه ها دارای حركت اند. تنها چیزی كه آن ها را در جای خود نگه می دارد، همان تعادل قوه جاذبه و دافعه است، كه سبب می شود كرات آسمانی با سرعت به سوی یكدیگر حركت نموده و در مركز واحدی جمع شوند، ولی حركت دورانی موجود در سیارات و منظومه ها سبب دور شدن كرات و منظومه ها می گردد. چنانچه قوه جاذبه با قوه دافعه مساوی باشد، ستون نیرومند نامریی به وجود خواهد آمد كه آن ها را در جای خود ثابت نگه داشته؛ همان گونه كه كره زمین میلیون ها سال در مدار معین گرد خورشید حركت می كند، و نه جذب آن می شود و نه از آن دور می گردد. این نشانه ی عظمت خدا و نیز اعجاز قرآن است. نیوتن دانشمندی است، كه نظریه خود را مبنی بر جاذبه عمومی زمین ابراز كرد، حركت و گردش نجوم را مشمول یك قانون منظم كلی گردانید. قانون كلی حركت سیارات را این گونه تبیین كرد:
الف. بر اساس قانون جاذبه عمومی كلیه اجسام همدیگر را جذب می كنند. این كشش نیز به دو عامل جرم و فاصله بستگی دارد. هر چه جرم یك جسم بیشتر باشد نیروی كشش آن نیز زیادتر می گردد، و در صورت زیاد شدن فاصله ی دو جسم، تأثیر جاذبه كم شده و به نسبت مجذور فاصله نیروی جاذبه كاهش می یابد.
ب. موافق قانون دوم نیوتن در مركز هر جسم كه گرد مركزی حركت كند، كششی به وجود می آید كه میل به دور شدن از آن مركز را دارد. زمین، سیارات، قمرها و اجرام آسمانی كه در مدارهای خاص خود در گردش اند، نتیجه ی تركیب دو نیروی جاذبه و گریز از مركز است. این دو نیرو اجرام فضایی را در مدار خود نگاه می دارد و از سقوط و تصادم و اصطكاك آن ها با یكدیگر جلوگیری می كند.
ب. قرآن و حركت زمین؛ در مورد حركت زمین به آيات متعددي استناد شده است:
وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرّ مَرّ السّحابِ...؛ «و كوه ها را می بینی [و می پنداری كه آن ها بی حركتند و حال آن كه آن ها ابرآسا در حركتند...».
وَ اْلأرْضِ وَ ما طَحاه؛ «سوگند به زمین و آن كس كه آن را گسترد».
وَ اْلأرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها ؛ «و پس از آن، زمین را با غلتانيدن گسترد».
در اولین آیه چند نكته دیده می شود: كوه ها كه به نظر ساكن مي آيد با سرعتي همچون سرعت ابرها در حركت است و اين حركت جداي از حركت زمین نیست، بلكه همه یك واحد پیوسته اند. اگر كوه ها حركت مي كنند مفهومش اين است كه كره زمین در حركت است. این آیه، یكی از معجزات مهم علمی قرآن است؛ زیرا می دانیم در عصر نزول قرآن و حدود یك هزار سال بعد از آن، عقيده ثابت بودن زمین و حركت كرات به دور آن كه از «هيئت بطليموس» نشأت مي گرفت، عقیده حاكم و رایج بر تمام محافل علمی جهان بود. حدود يك هزار سال بعد ـ اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم ميلادي ـ گاليله ايتاليايي و كپرنيك لهستاني نخستين دانشمنداني بودند كه حركت زمین را كشف كردند، اما با مخالفت شدید ارباب كلیسا مواجه شدند و تا آستانه مرگ مقاومت كردند. علامه شهید استاد مطهریره در خصوص تسلیم گالیله می فرماید: «وقتي گاليله را به خاطر اعتقاد به حركت زمین و مركزيت خورشيد شكنجه مي دادند، از بیم آن كه او را آتش بزنند، از عقیده علمی خود اظهار توبه كرد، اما در همان حال، روي زمین نوشت: با توبه گاليله زمین از گردش خود باز نمي ايستد».با این همه قرآن مجید ده قرن پیش از آن پرده از روی این حقیقت برداشته بود. كوه ها به عنوان عظيم ترين موجودات روي زمین و مظهر صلابت و استحكام و پا برجايي هستند؛ از این رو حركت كوه ها می تواند نشانه ای از قدرت بی پایان حق تعالی باشد، ولي مسلم است كه حركت كوه ها چيزي جز حركت زمین نخواهد بود. زمین با سرعت حركت ابرها در حركت است؛ براساس محاسبات دانشمندان امروز، سرعت مسير حركت زمین به دور خود، نزديك به 30 كيلومتر در هر دقيقه است و سير آن در حركت انتقالى، به دور خورشید از این هم بیشتر است. به هر حال آیه فوق، از معجزات علمی قرآن به شمار می آید.
وَ اْلأرْضِ وَ ما طَحاه؛ وَ اْلأرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاه
راغب در مفردات می نویسد: معنای لغت "طحو" مثل لغت "دح" است و آن توسعه چیزی و حركت دادن آن است. در جای دیگر در مورد لغت "دح" می گوید: حركت دادن "زمین" از محل خود است. دقيق ترين وصف را قرآن در مورد زمین با كلمه "دحو" به كار برده است؛ چرا كه زمین يك حركت وضعي و يك حركت انتقالي دارد. البته ممكن است معنای دیگر "دحو" و "طحو"؛ یعنی گستردن نیز مراد باشد و جمع این دو منافات ندارد. تعبيرات قرآن و اشارات علمي آن به حركت زمین، برخلاف هيئت بطليموسى، حاكم بر فضای علمی زمان نزول قرآن بوده است؛ چرا كه در هيئت بطليموسي زمین ساكن و مركز جهان معرفي مي شود، اما قرآن سخن از حركت آن گفته است كه این مسأله یكی از مطالب علمی حق و صادق قرآن است و حدود 9 قرن بعد از نزول آن توسط دانشمندانی همچون كپرنیك به اثبات رسید. این گونه مطالب عظمت قرآن و رسول اعظمص را می رساند.
ج. قرآن و حركت منظومه شمسى؛ وَ الشّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ? وَ الْقَمَرَ قَدّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ? لاَ الشّمْسُ یَنْبَغی لَها أنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ الّیْلُ سابِقُ النّهارِ وَ كُلٌّ فی فَلَكٍ یَسْبَحُونَ؛ «و خورشید به [سوی قرارگاه ویژه ی خود روان است. تقدیرِ آن عزیز دانا این است. ? و برای ماه منزل هایی معیّن كرده ایم، تا چون شاخكِ خشكِ خوشه ی خرما برگردد ? نه خورشید را سِزَد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی جوید، و هر كدام در سپهری شناورند».
آیات یاد شده خورشید و ماه را متحرك معرفی كرده اند. امروز نیز براساس اصول مسلم علم نجوم، معلوم گردید كه هر یك از دو كره خورشید و ماه دارای دو نوع حركت وضعی و انتقالی اند.
آنچه در عصر نزول قرآن و قرن ها قبل و بعد از آن بر محافل علمي در مورد آسمان ها و زمین حاكم بود، نظریه هیئت بطلمیوس بود، كه زمین را مركز جهان مي شمرد و ستارگان و خورشيد را به شكل ميخكوب در دل فلك هايي بلورين تصور مي كرد كه اطراف زمین در گردش هستند.
چنانچه منظومه ارسطويى، یا هیئت بطلمیوسی با حقایق قرآنی مقایسه شود، پی به اختلاف بسیار بین آن ها خواهیم برد اگر با نجوم جدید مقایسه شود؛ خواهیم دید كه قرآن چه میزان از زمان نزول خود جلوتر بوده و پرده از رازهای خلقت برداشته است. ما به جز قرآن، هیچ كتابی را و به غیر از پیامبر بزرگوار اسلامص هیچ شخصیتی از بزرگان عالم بشریت را نمی شناسیم كه چنین تفوق و جهشی در عالم علم و حقیقت داشته باشند. حقیقت آن كه بیان این مطلب به راستی معجزه است.
د. قرآن و نقش كوه ها در آرامش زمین؛ وَ هُوَ الّذی مَدّ اْلأرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أنـْهارًا... ؛ «و اوست كسي كه زمین را گسترانيد و در آن، كوه ها و رودها نهاد، و از هرگونه میوه ای در آن، جفت جفت قرار داد...».
وَ جَعَلْنا فِی اْلأرْضِ رَواسِیَ أنْ تَمیدَ بِهِمْ...؛ «و در زمین كوه هايي استوار نهاديم تا مبادا [زمین آنان [مردم را بنجنباند...».
ألَمْ نَجْعَلِ اْلأرْضَ مِهادًا ? وَ الْجِبالَ أوْتادً؛ «آيا زمین را گهواره اي نگردانيديم؟ ? و كوه ها را چون میخ هایی [نگذاشتیم».
... وَ ألْقی فِی اْلأرْضِ رَواسِیَ أنْ تَمیدَ بِكُمْ وَ بَثّ فیها مِنْ كُلِّ دابّةٍ... ؛ «... و در زمین كوه هاي استوار بيفكند تا [مبادا زمین شما را بجنباند، و در آن از هرگونه جنبنده ای پراكنده گردانید...».
در 9 مورد قرآن از كوه ها با تعبیر «رواسی» یاد كرده است؛ چرا كه كوه ها موجودات ثابتی هستند كه بر ریشه های مستحكم استوار بوده و همچون لنگر، زمین را در گردش و چرخش از لرزش و تكان باز مي دارند و از پريشاني و از هم پاشي محافظت مي كنند.
قرآن كريم در بسياري از موارد كه از زمین و آفرينش آن بحث نموده، از رواسي كوه ه به عنوان پشتيبان و آرامش گاه زمین ياد كرده است. در برخي موارد نيز از كوه ها به «اوتاد» ميخ ه تعبير كرده است كه زمین را از هم پاشي و فروريزي نگه مي دارد. همچنين از تعبير «أن تميدبكم» به معناي نوسان و لرزش معلوم مي شود كه كوه ها مانع اضطراب و لرزش زمین هستند. اين معنا برحسب علوم روز مورد قبول و اثبات است كه گازهاي درون زمین موجب تزلزل پوسته زمین مي گردد و گاهي به صورت زلزله ظاهر مي شود.
در تفسیر مجمع البیان آمده است: «خداوند متعال می توانست به وسیله ای غیر از كوه، زمین را در مقابل زلزله حفظ كند، ولی كوه ها برای درك مردم مناسب ترند و توجه و دقت آنان را بهتر به خود جلب می كنند».
آفریدگار قادر با خلقت كوه ها، آرامش و آسايش را در مقابل حركات سرسام آور زمین، به موجودات بخشید. و پستی و بلندی در آن به وجود آورد، چون اگر همه جاي زمین صاف و يكسان بود، طوفان و باد آن را از جای خود حركت می داد و حیات موجودات به خطر می افتاد. صافي و يك نواختي سراسر زمین آب هاي راكد را تبديل به باتلاق مي نمود و زندگي ساكنين زمین را دست خوش مخاطره مي كرد. تشبیه كوه ها از آن جهت است، كه پیدایش عمده كوه ها از عمل آتشفشان های تحت الأرضی است، كه يك نقطه از زمین را مي شكافد و مواد مذاب فوران مي كند و به اطراف آن مي ريزد و به تدريج آن نقطه بالا مي آيد تا به صورت ميخي كه روي زمین كوبيده باشند، در آيد و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمین گردد و اضطراب و نوسان زمین را از بین ببرد.
در سوره نبأ می فرماید: «آيا كوه ها را ميخ هاي زمین قرار نداديم؟!» با این بیان اهمیت و نقش حیاتی كوه ها را متذكر می گردد. ... وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أنـْهارًا... ضمیر در «فیه» به كلمه «ارض» بر می گردد، و منظور بيان تدبير خدا براي امور سكنه زمین است، كه اگر آن را گسترده نمی كرد انسان و حیوان نمی توانست در آن ادامه زندگی دهد، و اگر هم یك سره گسترده می شد و در آن پستی و بلندی وجود داشت محل امنی برای زندگی نبود. همچنین كوه ها را محل ذخیره ی آب ها قرار داد تا در اثر جریان چشمه ها و نهرها، كشت و زرع در زمین آسان گردد.
ه . قرآن و زوجيت عمومى؛ وَ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلّكُمْ تَذَكّرُونَ؛ «و از هر چیزی دو گونه [یعنی نر و ماده آفریدیم، امید كه شما عبرت گیرید».
سُبْحانَ الّذی خَلَقَ اْلأزْواجَ كُلّها مِمّا تُنْبِتُ اْلأرْضُ وَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا یَعْلَمُونَ؛ «پاك [خدايي كه از آنچه زمین مي روياند و [نیز از خودشان و از آنچه نمی دانند، همه را نر و ماده گردانیده است».
أوَ لَمْ یَرَوْا إِلَی اْلأرْضِ كَمْ أنْبَتْنا فیها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَریمٍ؛ «مگر در زمین ننگريسته اند كه چه قدر در آن از هرگونه جفت هاي زيبا رويانيده ايم؟».
هُوَ الّذی خَلَقَكُمْ مِنْ نـَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْكُنَ إِلَیْها... ؛ «اوست آن كس كه شما را از نفس واحدی آفرید، و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد...».
خداوند متعال در آیات یاد شده اشاره به زوجیت همه ی موجودات صاحب حیات می نماید تا راهی برای بقای نسل باشد؛ همچنان كه جديدترين تئوري در اصل آفرينش می گوید: «اصول تمام كاینات متشكل از دو زوجند، كه این دو زوج به زبان علم جدید، عبارت از الكترون و پروتون است». اين اعجاز خيره كننده علمي از ديگر خصوصيات بارز اعجاز علمی قرآن به شمار مي آيد.
گیاه شناس معروف سوئدی به نام «لینه» در اواسط قرن 18 میلادی كشف نمود كه در گیاهان نیز جنس نر و ماده وجود دارد، اما این موضوع آن چنان محافل كلیسا را خشمگین ساخت كه چند سال در اروپا كتاب های او به عنوان كتب ضلال شناخته می شد. اگرچه امروز این نكته از مسایل روشن گیاه شناسی است، ولي جاي ترديد نیست كه در چهارده قرن پيش ـ عصر نزول قرآن ـ كسي به اين واقعيت پي نبرده بود، بلكه قرن ها پس از آن نیز آن را نمی دانستند، با اين همه بسيار جالب است كه قرآن با صراحت اين حقيقت را در چند مورد بيان كرده و هرگونه ابهام را در اين زمینه از ميان برده است:
... وَ أنـْزَلَ مِنَ السّماءِ ماءً فَأخْرَجْنا بِهِ أزْواجًا مِنْ نَباتٍ شَتّى؛ «... و از آسمان آبی فرود آورد، پس به وسیله ی آن رُستنی های گوناگون را جفت جفت بیرون آوردیم».
و. قرآن و پدیده طبیعی مرج البحرین؛ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ ? بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ؛ «دو دریا را [به گونه ای روان كرد [كه با هم برخورد كنند. میان آن دو، حد فاصلی است كه به هم تجاوز نمی كنند».
وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أجاجٌ...؛ «و دو دريا يكسان نیستند: این یك، شیرینِ تشنگی زد [و نوشیدنش گواراست؛ و آن یك، شورِ تلخ مزه است؛ ...».
وَ هُوَ الّذی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَحْجُورً؛ «و اوست كسی كه دو دریا را موج زنان به سوی هم روان كرد: این یكي شيرين [و گوارا و آن یكي شور [و تلخ است؛ و میان آن دو، مانع و حریمی استوار قرار داد».
علامه طباطباییره در تفسیر گران سنگ المیزان درباره ی دو آیه ی اول می فرماید:
«قابل قبول ترین تفسیری كه درباره این دو آیه كرده اند این است كه: مراد از دو دريا دو درياي معين نیست، بلكه دو نوع دریا است، يكي شور كه قريب سه چهارم كره ي زمین را در خود فرو برده، كه بیشتر اقیانوس ها و دریاها را تشكیل می دهد، و يكي هم درياهاي شيرين است كه خداي تعالي آن ها را در زير زمین ذخيره كرده و به صورت چشمه ها از زمین مي جوشد، و نهرهای بزرگ را تشكیل می دهد، و مجدداً به دریاها می ریزد، این دو جور دریا؛ يعني درياهاي روي زمین و درياهاي داخل زمین همواره به هم اتصال دارند، هم در زير زمین و هم در روي زمین، و در عین این كه یلتقیان = برخورد و اتصال دارند نه این شوری آن را از بین می برد و نه آن شیرینی این را، چون بین آن دو حاجز و مانعی است كه نمی گذارد در وضع یكدیگر تغییری بدهند، و آن مانع، خود مخازن زمین و رگه هاي آن است، كه نه می گذارد دریای شور به دریای شیرین تجاوز نموده، و آن را مثل خود شور كند، و در نتیجه زندگی جانداران را تهدید نماید، و نه درياي شيرين به درياي شور تجاوز نموده بيش از اندازه از زمین بجوشد، و زیاده از اندازه به دریا بریزد و دریا را شیرین سازد، و در نتیجه مصلحتی را كه در شوری آب دریاها است كه یا تصفیه هواست، یا مصالحی دیگر، از بین ببرد.
و نیز به طور دایم دریاهای شور، دریاهای شیرین را از این راه كمك می كند، كه آب خود را به ابرها داده، و ابرها آن را بر زمین مي بارد، و زمین باران را در خود فرو برده، مخازن خود را پر می كنند، و همین مخازن هم دریاهای شور را كمك نموده؛ همان گونه كه گفتيم از زمین مي جوشد و به صورت نهرهاي كوچك و بزرگ به دريا مي ريزد.
پس معنای این دو آیه ـ و خدا داناتر است ـ این است كه: خدای تعالی دو دریای شیرین و گوارا و شور و تلخ را مخلوط كرده، در عین این كه تلاقی آن دو دایمی است، به وسیله مانعی كه بین آن دو قرار داده، نمی گذارد كه یكدیگر را در خود مستهلك كنند، و اين صفت گوارايي آن را از بین ببرد و آن صفت شوري اين را، و در نتیجه نظام زندگی جانداران و بقای آن را تهدید كنند».
از مظاهر شگفت انگیز قدرت پروردگار ترسیم جهان آفرینش و چگونگی حجاب نامریی و حایل میان دو دریای شور و شیرین است. این حجاب نامریی ـ اختلاف ضریب پخش دما و شوری ـ سبب می شود تا مدت مدیدی آب ها مخلوط نشوند. اين واقعه به نام «پديده هم رفت و پخش دو گانه» به دليل اختلاف دماي آب هاي سطحي و عمقى، یا اختلاف غلظت شوری موجود در آب ها، یا اختلاف پخش گرما و شوری است.
شواهد مختلف ثابت می كند كه آب های خلیج فارس مثالی از پدیده یاد شده است كه به دلیل اختلاف دما و شوری در جهت افقی و قائم بر ستون آب است، كه به سبب تبخیر شدید و عمق كم آب بسیار شور می باشد، اما آب دریای عمان كم شور بوده، و جريان هاي سطحى، آب آن را به خلیج فارس و سواحل ایران وارد نموده و از بخش تحتانی تنگه هرمز خارج شده و جبهه ای در قسمت مركزی خلیج فارس و دریای عمان تشكیل می دهد. این مناطق جبهه ای دارای ویژگی خاص ـ قرار گرفتن لایه ای از آب شور و گرم روی آب سرد و شیرین ـ است. دما و شوری آب با زیاد شدن عمق افزایش می یابد و انتقال پخش مولكولی دما و شوری در امتداد مرز مشترك اتفاق می افتد. ضریب پخش گرما یك صد برابر بزرگ تر از ضریب پخش شوری است. در طول مرز مشترك تشكیل ساختمان سلول های باریك و بلند همانند انگشت در مرز مشترك دو لایه تشكیل می شود و جدایی بین دو آب به وجود می آید كه دارای ضخامت است. این مناطق محیط مناسبی برای تغذیه ماهیان به شمار می آید؛ چرا كه به میزان بالایی مواد مغذی در انتقال عمودی وجود دارد. در خلیج فارس نیز نواحی جبهه ای در نقاط آب سرد و كم شور با آب گرم و شور تشكیل می شود كه انتقال گرما از لایه زیرین انجام می گیرد و پایداری به صورت آب گرم و كم شور روی آب سرد و شور می شود. ضخامت لایه ها حدود 4 متر در آب های خلیج فارس برآورد شده است.
برداشت
قرآن مجید برترین و آخرین پیام خداوند و بزرگ ترین گوهر گران بهای بر جای مانده از رسول اعظم ص و سرچشمه جوشان معارف اسلامی و مدار و محور اتحاد و اتفاق مسلمانان است.
این اقیانوس بی كران، كه به ژرفاي حقايق آن نمي توان رسيد و شگفتي هايش را پاياني نیست، پا به پای زمان، همانند خورشید و ماه بر همه ملت ها در طول زمان می تابد و بر یكایك بینش ها، گرایش ها و كنش های هر ملت، آیه، یا آیاتی از آن انطباق می یابد و راه گشای انسان های تشنه حقیقت می شود.
اما هدف قرآن اين نیست كه با مردم به گفت وگوي صد درصد علمي بپردازد؛ و مشكلات و مسایل علمی مربوط به جهان و نیز حقایق عالم وجود را مطرح كند و پاسخ گوید؛ زیرا این كتاب آسمانی مقدس برنامه ای مدون برای هدایت و ارشاد مردم در زندگی دینی و دنیوی است. با این وجود آیات الهی قرآن، خالي از لطافت و ظرافت اعجاز علمي نیست، بلكه مشتمل بر تعبیرات و اشارت مرموز علم و دانش است؛ به گونه اي كه زمینه تمامي اين علوم از كشفيات مسلم و قطعي علم امروز به شمار مي آيد. این امر دلیل بر اعجاز و شكوفایی حقایق قرآن است. اگر قرآن به میادین علم می رود، تا كلیدهای اصلی مفاهیم كلی در عرصه علوم كونی و تجربی را به دست انسان بدهد، در واقع حركتی در راستای هدف یاد شده است، و اما هرگز نباید فراموش كرد كه شاه راه های علمی قرآن در این بعد از ابعاد اعجازی آن نیز، در نهایت به قله ای منتهی می شود كه «ایمان» نام دارد.
پس اگر در این بررسی سخنی از اكتشافات جدید علمی به میان آمده، غایت اساسی از بیان آن، نزدیك ساختن معانی و مفاهیم اعجازی آیات علمی قرآن به اذهان بشر است؛ با این حقیقت كه میان علم صحیح و قرآن كریم هیچ تصادمی وجود نداشته؛ مگر آن كه وقتی تئوری علمی نادرست باشد، خطای ما را از فهم قرآن آشكار می سازد؛ چرا كه قرآن برنامه هدایت انسان است و آیات آن سرشار از اشارات و بیانات علمی است تا دریچه های جدید به روی عقل جست وجوگر انسان برای دست یافتن به افق های هدایت و ایمان گشوده شود.
این كه بشر هر زمان از قرآن مطلبی جدید به دست می آورد، نشانه ی اعجاز كلام است، كه براي اثبات اعجاز قرآن به دليلي ديگر احتياج نیست؛ زیرا مطالب علمی قرآن در پی اثبات دو چیز است: یكم؛ معجزه بودن، دوم؛ نزول آن از جانب خداي تعالى.
نامه جامعه - شماره پنجاه
این وبلاگ جهت آشنایی بیشتر بازدید کنندگان با علوم قرآنی از جمله تجوید تفسیر و . . . است.